زندگی من منحرف🫥🫥p5 | 우울한 소녀 1402/08/11 | 13:48
زندگی من منحرف🫥🫥p5

بعد گفت:این دفعه جات امنه کوچولو....

و یکدفعه لباسم رو از تنم کند و منو برد سمت اتاق و بعد منو پرت کرد روی تخت و رو خیمه زد...

گفت:تو خودت گفتی هروز باهام سکس میکنی...

منم گفتم:باشه اگه قرار باشه بخاطرش  زنده بمونم قبوله.

وبعد شروع کرد به خوردن لبام...

منم از سر زور همکاری کردم...

بعد آروم سرشو برد پایین و رسید به گردنم و شروع کرد به خوردن گردنم....

منم که ناجور قلقلکی بودم و هستم...(خودتون میدونید چیشد)

بعد دید من دارم تلف میشم ول کرد و رفت سراغ سوتینم و با یه حرکت از جا کندش...

بعد گفت:واووو چقدر اینا سفیدن

و شروع کرد به خوردن سینه هام...

همزمان هم میخورد و هم با هاشون بازی میکرد...

و بعد رفت و لباسش رو درآورد...

بعد دامنم رو از پام درآورد و شرتم رو از سطح جر داد و شرت خودش رو در آورد....

بعد یهو نفسم بند اومد‌...

اون کیر بزرگشو کرده بود توم و داشت تلمبه میزد...

دقیقا ۱۰ دقیقه داشت با شدت تلمبه میزد...

بعد سینه هامو تو دستاش گرفت و محکم فشارشون داد...

فردا صبح...

بیدار شدم و دیدم هنوز کیرش توم و سینه هام رو سفت گرفته...

آروم تکنش دادم و گفتم‌:بیدار شو صبح شده پاشو کلی کار هست که باهم بکنیم..

بیدار شد و آرو سینه هام رو ول کرد و دستشو گذاشت رو دهنم و کیر کلفتشو کشید بیرون اومدم جیغ بزنم که دستش رو دهنم بود...

.

.

خوب تموم شد دیگه چی میخواید؟؟

پارت دادم😁😁

خیلی داغه حتما بخونید🌼🌼

قدرت گرفته از بلاگیکس ©
درباره وبلاگ

دوتا نویسنده میخوام🙁

یکی دختر یکی پسر✋️

دنبال‌شوندگان
نویسندگان
آمار بازدید
  • بازدیدکنندگان آنلاین : 1
  • بازدید امروز : 17
  • بازدید گوگل امروز : 3
  • بازدیدکنندگان امروز : 17
  • بازدیدکنندگان دیروز : 13
  • بازدیدکنندگان هفتگی : 92
  • بازدیدکنندگان ماهانه : 47